کد مطلب:90259 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

توصیف پیامبر











امیرمومنان علیه السلام بارها در سخنان گهربار خویش، اخلاق نیكو و صفات جمیله و اعمال پسندیده ی پیامبر اسلام را می ستود و از سجایای اخلاقی آن حضرت یاد می نمود.

آری، مهر و محبت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به بندگان خدا، از یك سو و شجاعت و استقامت بی نظیرش از جانب دیگر، چنان قلبها و دلهای پرشور و هیجان را تسخیر نمود كه دشمنانش از فرط درماندگی، او را ساحر و گاهی مجنون می نامیدند.

علی علیه السلام در مورد شجاعت پیامبر می فرماید:

«انا كنا اذا حمی الباس و احمرت الحدق اتقینا برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم»: در جنگلها هرگاه دشمنان، حلقه ی محاصره را بر ما تنگ می گرفتند به او پناه می بردیم.

«كان امیرالمومنین علیه السلام اذا وصف رسول الله قال: اجود الناس كفا و اجرء الناس صدرا و اصدق الناس لهجه و اوفاهم ذمه و الینهم عریكه و اكرمهم عشره، من رآه بدیهه هابه و من خالطه فعرفه احبه لم ارمثله قبله و لا بعده.»:

امیر مومنان علیه السلام به هنگام ستودن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: او بخشنده ترین بخشندگان، راستگوترین مردم و باوفاترین افراد، به پیمان و از همه خوش برخوردتر و معاشرتش با مردم، از همه برتر بود. هر كس او را می دید، هیبت وی در دلش جای می گرفت و هر كس با او رفت و آمد داشت و او را می شناخت، شیفته ی او می شد و او را

[صفحه 57]

دوست می داشت، هیچ كس را همانند او ندیدم نه قبل و نه بعد.

آن حضرت به عبارات مختلف، گاهی در قالب دعا و زمانی در مقام توصیف، شخصیت والای پیامبر عظیم الشان اسلام را، همانند شاگردی كه منزلت استاد خود را برای دیگران بازگو می كند می ساید. مولا در یكی از خطبه ها، روش درود فرستان بر پیامبر را، به مردم تعلیم نموده می فرماید:

«اللهم داحی المدحوات و داعم المسموكات و جابل القلوب علی فطرتها شقیها و سعیدها، اجعل شرائف صلواتك و نوامی بركاتك علی محمد عبدك و رسولك الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق الخ»:

ای پروردگار مهربان! ای گستراننده ی گسترده ها! «ارضین سبع» و ای نگهدارنده ی آسمانها! از فروریختن و جلب كننده ی دلها به شناخت خویش، خواه شقی و خواه سعید. شریفترین و عالیترین درودهای خود را و بلندترین و افزونترین بركتهای خود را بر بنده و فرستاده ات قرار ده، آنكه رسالت به او خاتمه یافت و درهای هدایت را، به روی همه باز نمود.

آن هنگام كه بزرگ آموزگار گیتی، دیپاچه ی هستی را تدوین می نمود، نام او را در سرلوحه ی آن نگاشت و او را ختم رسولان و پیامبران قرار داد، حبیب و دوست خویش نام نهاد، مكارم اخلاق و محاسن صفات او، حلیتی بر گردونه ی خرد شد و سخنان سراسر حكمت و پند و اندرز او، بر گوش گیتی، چونان گوشواره ی درخشان تلالوء می نمود.

او جامه ی مندرس و فرسوده ی جاهلیت را، از تن نحیف انسانهای جاهل و نادان درآورد و به جای آن، لباسی زیبا از محاسن و مكارم اخلاق، بر پیكرشان پوشاند: «انی

[صفحه 58]

بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» و سپس در مكتب وحی و با كتاب انسان سازش (قرآن كریم) آنان را تا سرحد كمال سوق داد: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه»: او به انسانها آموخت كه در گلستان هنر، نخل دانش بنشانند و سودای دل را از دیده پنهان نموده، مبحث تحقیق را در دفتر جان بگشایند: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم».

كوتاه سخن اینكه، تنها علی بود كه پیامبر را درك نموده و نسبت به او شناخت كامل داشت، چرا كه در اقلیم وجود، شاگردی آنچنان كوشا و دل باخته ی معرفت، برای چنین معلمی فیض بخش، دیده نشده و نخواهد شد.

«و قد علمتم موضعی من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بالقرابه القریبه و المنزله الخصیصه وضعنی فی حجره و انا ولد یضمنی الی صدره و یكنفنی فی فراشه و یمسنی جسده و یشمنی عرفه و كان یمضع الشی ء ثم یلقمنیه و ما وجد لی كذبه فی قول و لا خطله فی فعل.»:

شما به خوبی موقعیت مرا، از نظر خویشاوندی و قرابت و منزلت و مقام ویژه نسبت به رسول خدا می دانید، او مرا در دامن خویش پرورش داد. من كودك بودم كه او مرا (همچون فرزندش) در آغوش خویش می فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جای می داد، بدنش را به بدنم می چسبانید و بوی پاكیزه او را استشمام می كردم، غذا را می جوید و در دهانم می گذاشت. هرگز دروغی در گفتارم نیافت و اشتباهی در كردارم پیدا ننمود.

او چونان پدری مهربان كه به فرزندش عشق می ورزد، در آن هنگام كه در مهد كودكی آرمیده، نهایت محبت را به كار می گیرد و یا همچون پرنده ای كه تمام روز، از

[صفحه 59]

شاخه ای به شاخساری می پرد، تا دانه ای یافته با بالهای خسته، خود را به آشیان رسانده، دانه را با دهان خود نرم نموده، در دهان جوجه اش می گذارد. در وقت خوردن غذا، مرا در كنار خود می نشاند و با دهان پاك و مطهرش، غذا را جویده و لقمه كرده در دهان من می گذاشت. در سراسر عمر پربركتش كه در كنار او بودم، هرگز از من دروغی نشنید و خطایی در عمل من ندید و مرا خاطی و نادم از كردار، ملاقات نكرد.

«و لقد قبض رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و ان راسه لعلی صدری و لقد سالت نفسه فی كفی فامررتها علی وجهی.»

در آن هنگام كه وجود مقدسش در بستر بیماری، واپسین، لحظات زندگی خود را می گذراند و انفاس پاكش، به شماره افتاده بود و سیمرغ مرگ، به سوی او در پرواز بود و دو بال ستبرش، بر پیكر شریف آن نخبه ی هستی، باز نموده بود و فرشته ی مرگ (عزرائیل) دفتر زندگی دنیوی سراسر رنج، مشقت و استقامتش را بسته و روح بزرگش را، تا مقام امن الهی به پرواز درآورد، من در كنار بستر او بودم، در حالی كه سینه ی من افتخار پذیرش سر مبارك او را داشت آخرین نفسها را كشید و جان را در دست من، به فرشته ی مرگ تسلیم نمود و به دیدار دوست شتافت، در آن حال آن روح پاك را به صورت خود مالیدم و با روان پاكش خداحافظی كردم.

«فمن ذا احق به حیا و میتا؟»

و آنگاه كه از تغسیل، تكفین و تدفین پیامبر سخن می گفت: می فرمود: كیست كه از من به آنجناب، در زندگی و پس از مرگ سزاوارتر و ذیحق تر باشد؟

آری درود خدا، فرشتگان، انسانها، جنیان و همه ی موجودات، بر تو ای پیامبر رحمت و نیز صلوات و تحیات خدا و خلق خدا، بر تو ای شاگرد مكتب وحی، ای امیر مومنان! و بر اولاد طاهرینت. به هر حال، صلوات بر پیامبر، فرمان پروردگار است

[صفحه 60]

آنجا كه می فرماید:

«ان الله و ملائكته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلمو تسلیما.» خدا و فرشتگانش، بر پیامبر درود می فرستند. ای كسانی كه ایمان آورده اید، بر او درود فرستید. و به فرمانش به خوبی گردن نهید.


صفحه 57، 58، 59، 60.